، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

ساراجون

خوشبخت ترین

خوشبخت ترین مردم در روی این کره خاکی کسانی نیستن که آن جور که می خواهن زندگی می کنن آنها کسانی هستن که خواسته های خودشون رو بخاطر کسانی که دوستشون دارن تغییر میدهن
8 بهمن 1391

خوب باشید و خوبی کنید

وقتی پرنده ای زنده است ... مورچه ها را می خورد ! وقتی می میرد ... مورچه ها او را می خورند! زمانه و شرایط در هر موقعیتی می تواند تغییر کند... درزندگی هیچ کس را تحقیر یا آزار نکنید . شاید امروز قدرتمند باشید اما یادتان باشد زمان از شما قدرتمندتر است یک درخت میلیون ها چوب کبریت را میسازد اماوقتی زمانش برسد ... یک چوب کبریت برای سوزاندن میلیون ها درخت کافیست پس خوب باشید و خوبی کنید ...
11 دی 1391

تاب بازی سارا

سلام سارا بزرگتر شده حالا ، میتونه اشیا رو توی دستای کوچولوش بگیره ، تاب بازی کنه و با روروک اش خونه رو دور میزنه ، میره پیش تابش . تاب خالی رو تکون میده و بهش با لذت نگاه میکنه .مامان و بابا و داداشی اش رو میشناسه، توی جمع  هم حسابی مودب و صداش در نمیاد همه میگن وای چه دختر خوبیه  وقتی دیگران غذا میخورن اونم خودشو میخواد توی سفره بندازه و غذا بخوره ، حسابی شیرین شده و دیگران نمیتونن دوری اش رو تحمل کنن هر روز که مامان سارا میاد سرکار اون مهمان داره و بچه های فامیل میان دیدنش . توی جمع های فامیلی سرش دعوایه که کی بغلش کنه چون توی بغل دیگران ساکت و آرومه و بازی میکنه و دو روزی هست ...
11 دی 1391

دوست سارا

سلام دوستان اینم دوست سارا ست که 4 ماه ازش بزرگتره وشبیه هم اند چون هم دوست ساراست و هم دخترخاله اش  هست  اسمش طهورا ست .حرف نمی زنند هردوتایی شون ولی ارتباطشون باهم خوبه و خیلی دوست دارن همدیگه رو . برای خرید همیشه باهم میرن و شبیه هم لباس میخرند در نگاه اول فکر میکنی اینا دوقلو هستن     ...
6 دی 1391

سارا مسافرت رفت

سارا خانم همراه مامان و بابا و داداش رضا زمانی که دوماهه بود مسافرت شمال رفت و حسابی گردش کرد . کنار دریا ، جنگل ، آبشار ، و... خیلی خوش گذشت این اولین مسافرت سارا باتفاق خانواده اش بود و از همه مهمتر سارا حسابی توی مسافرت دختر خوبی بود و مامانش رو اذیت نکرد.   ...
20 آذر 1391

خواب نی نی

سارا کم کم داره بزرگ میشه دختر آروم و خوبی هست و زیاد مامانش رو اذیت نمیکنه اکثر مواقع هم خوابه وقتی می خوابه اونقدر ناز میشه که مامان از نگاه کردن اون لذت میبره و بیشتر شیفته اش میشه ...
20 آذر 1391

اولین ملاقات داداش سارا

سلام داداش سارا حسابی خوشحال بود از بدنیا اومدن خواهرجونش دیگه تنها نیست و حوصله اش سر نمیرفت از ساعتی که سارا بدنیا اومد داداشش بی تابی میکرد برای دیدنش زمانی که میخواست سارا و مامانش مرخص بشه داداشی اومد دیدنش و حسابی خوشحال شد ...
20 آذر 1391

ساراجون بدنیا اومد

سلام دوستان ساراجون روز 15 رجب در این ماه پربرکت و عزیز بدنیا اومد اونم موقع اذان ظهر خدارو شکر مامانش حسابی خوشحال هست با تشکر از همه شما دوستان
14 تير 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ساراجون می باشد