، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

ساراجون

بارون

1393/11/11 7:46
نویسنده : مامان سارا
340 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی بارون میاد حسی خوبی دارم چون تمام بدی و زشتی ها از بین میره

دلم تنگ شده برای قل قل سماور چایی

برای خوابیدن تا ساعت 9-10 صبح

برای یه غذای تازه

برای وقت داشتن برای هر کاری

برای محبت کردن به بچه هام

برای مهمونی های بدون دغدغه و عجله

برای خریدهایی که ساعت و دقیقه مطرح نباشه

برای خونه ی مامانم که برم از صبح تا شب با بچه هام و لذت ببرم

برای زیر بارون بودن بدون توجه به خیس شدن و سرما نخوردن

برای شرکت در عروسی ها که بدون استرس و...

اما تا وقتی که سرکار میام همه ی اینها محاله

محال

غیر ممکن

خدایا میشه یه نظری بکنی به حق بارون امروزات

من بشم مادر بچه هام و این ارزوها عملی بشه

نمی دونم این روزها منتظر یه روزنه ی امید هستم

دوست دارم روزها بگذره هر چه زودتر تا نزدیکتر بشم

به روزنه ها

به امید ان روز

 

 

پسندها (1)

نظرات (2)

محمد
11 بهمن 93 12:43
بروزم بروزم بروزم بروزم با مطلب "پیشرفته ترین گدای دنیا/ عکس" به منم سربزن.
مامان رادین
19 اردیبهشت 94 13:35
نوشته قشنگی بود ...حسهای لطیف یک مادر کارمند . وقتی می خوندم به این نتیجه رسیدم که ما کارمندا بچه هامونو با یه غمی دوست داریم . چون فکر می کنیم که به اندازه کافی مادری براشون نکردیم در حالی که خودمونو بسیار رنج دادیم و فرسوده کردیم.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ساراجون می باشد