، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره

ساراجون

دختر فداکار

دختر فداکار همسرم با صدای بلندی گفت : تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فروکنی؟ میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟ روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم. تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد. اشک در چشمهایش پر شده بود. ظرفی پر از شیر برنج در مقابلش قرار داشت. آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود. گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم، چرا چند تا قاشق گنده نمی خوری؟ فقط بخاطر بابا عزیزم. آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت: باشه بابا، می خورم، نه فقط چند قاشق، همه شو می خوردم. ولی شما باید…. آوا مکث کرد. بابا، اگر من تمام این شیر برنج رو بخورم، هرچی خواستم بهم میدی...
17 ارديبهشت 1391

غلام شاد

در سالی که قحطی بیداد کرده بود و مردم همه زانوی غم به بغل گرفته بودند مرد عارفی از کوچه ای می گذشت غلامی را دید که بسیار شادمان و خوشحال است . به او گفت چه طور در چنین وضعی می خندی و شادی می کنی ؟ جواب داد که من غلام اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد و تا وقتی برای او کار می کنم روزی مرا می دهد پس چرا غمگین باشم در حالی که به او اعتماد دارم؟ آن مرد عارف که از عرفای بزرگ ایران بود گفت: از خودم شرم کردم که غلام به اربابی با چند گوسفند توکل کرده و غم به دل راه نمی دهد و من خدایی دارم که مالک تمام دنیاست و نگران روزی خود هستم ...
17 ارديبهشت 1391

مورچه عاشق

مورچه عاشق روزی حضرت سلیمان مورچه‌ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاکهای پایین کوه بود. از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می‌شوی؟ مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می‌خواهم این کوه را جابجا کنم. حضرت سلیمان فرمود: تواگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام بدهی. مورچه گفت: تمام سعی‌ام را می‌کنم... حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشت کارمورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد. مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می‌گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می‌آ ورد... تمام سعی‌مان را ب...
17 ارديبهشت 1391

مریضی طولانی

سلام مامان نی نی حسابی روز یکشنبه مریض شده بود و همش سرفه میکرد اونقدر سرفه میکرد که حالت تهوع بهش دست میداد رفت دکتر وگفت حسابی سینه ات چرک کرده ، همون روز داداش نی نی هم حالت تعوع داشت و بابای نی نی برد دکتر مامان نی نی و داداش نی نی هردو باهم مریض بودن مامان نی نی بخاطر داداش نی نی شب تا صبح بیدار بود و روز دوشنبه هم نرفت سرکار حسابی حال مامان نی نی بد بود و نی نی هم هی توی دل مامانش شیطونی میکرد رفت دکتر مامان نی نی گفت وزن اضافه نکردی قرص و شربت داد ویتامینه داد تا مامان نی نی استفاده کنه . دعا کنید برای مامان نی نی همتون
12 ارديبهشت 1391

مادر

کاشکی می شد بهت بگم چقدر صدات رو دوست دارم چقدر مثله بچه گی هام لالایی هات رو دوست دارم *** ساده گی ها تو دوست دارم خستگی ها تو دوست دارم چادر نماز و زیر لب خدا خدا تو دوست دارم *** کاشکی رو طاقچه دلت آینه و شمعدون می شدم تو دشت ابری چشات یه قطره بارون می شدم *** کاشکی می شد یه دشت گل برات لالایی بخونم یه آسمون نرگس و یاس تو باغ دستات بشونم *** بیا که می خوام تو چشات ستاره هام رو بشمرم پیشم بمون که تا ابد دنیا رو با تو دوست دارم *** دنیا اگه خوب اگه بد با تو برام دیدنیه باغ گل های اطلسی با تو برام چیدنیه *** کاشکی می شد بهت بگم چقدر صدات رو دوست دارم لالایی هات رو دوست دارم حرف و نگا تو دوست دارم *** مادر.......................مادر ...
9 ارديبهشت 1391

برطرف شدن نگرانی مامان نی نی

  سلام دیروز مامان نی نی رفت دکتر وقتی دکتر برگه آزمایش مامان نی نی رو نگاه کرد و گفت قند نداری ولی شیرینی کمتر بخوری بهتره مامان نی نی حسابی خوشحال شد اخه خیلی خیلی نگران بود ، مامان نی نی نگران وزن نی نی هم بود که سونوگرافی نوشته بود در 7 ماهگی 5/1 دکتر گفت نگران نباش ماههای آخر وزن نی نی افزایش پیدا میکنه . دیگه مامان نی نی حسابی خوشحال شد و آزاد شد از هر غم و غصه ای و  کلی هورا گفت توی دلش   خدایا شکرت   ...
2 ارديبهشت 1391

بزودی زود نی نی بدنیا میاد

    مامان نی نی توی 4 ماهگی که رفت سونوگرافی دکتر گفت 10 خرداد نی نی بدنیا میاد، دوباره مامان نی نی توی 7 ماهگی که رفت سونوگرافی گفت 20 خرداد نی نی بسلامتی بدنیا میاد ازامروز 58 روز دیگه فکر کنم تا بدنیا آمدن نی نی ، بسلامتی هرچی نی نی هست توی دنیا مامان نی نی روزشماری میکنه تا بدنیا آمدن نی نی اش دعا کنید برای تمام مامان نی نی ها ...
2 ارديبهشت 1391

برترین کلمه

برترین کلمه” الله” :  حاضرترین کلمه: ” خدا ”  وسیع ترین کلمه: ” بهشت ” پاک ترین کلمه: ” فطرت ”  آرام ترین کلمه: ” سکوت ” گرسنه ترین کلمه: ” حرص ” مهربان ترین کلمه: ” مادر ” خونین ترین کلمه: ” جنگ ” بی نیازترین کلمه: ” قناعت ” باحیاترین کلمه: ” فاطمه ” راستگوترین کلمه: ” آینه ” تنگ ترین کلمه: ” قبر ” بی حال ترین کلمه: ” تنبل ” عبرت انگیز ترین کلمه: ” قبرستان ...
2 ارديبهشت 1391

سرما خوردن مامان نی نی

دیروز مامان نی نی حسابی حالش بد بود بعد از صبحانه حالش بهم خورد و اونقدر که از شدت حالت تهوع شدید گلوش درد اومده بود خیلی هم گرسنه بود ولی می ترسید چیزی بخوره تا شب چیزی نخورد بهم ریخته بود و دیشب هم نتونست خوب بخوابه امروز صبح فهمید همه ی این مشکلات بخاطر اینکه سرما خورده مامان نی نی و متوجه نشده الان هم حسابی سرفه میکنه باید تاظهر صبرکنه که خونه رفت بره دکتر اخه این روزها هوا گرم و سرد میشه گاهی آفتابی میشه و گاهی بارونی ، بارونش خیلی قشنگه چون مامان نی نی عاشق بارون هست و بارون بهش آرامش میده .
2 ارديبهشت 1391

دکتر رفتن مامان نی نی

سلام دیروز مامان نی نی وقت دکتر داشت زودتر مرخصی گرفت از محل کارش که بره دکتر با بابای نی نی و داداش نی نی . وقتی رفت دکتر مامان نی نی و آزمایش قندش رو بدکتر نشون داد دکتر گفت قند مامان نی نی کمی بالا هست که باید شیرینی و نشاسته جات رو حذف کنه از برنامه غذایی اش و بعد سه روز دیگه بره آزمایش برای بار دوم . و دکتر مامان نی نی براش سونوگرافی نوشت که این دفعه مشخص بشه جنسیت نی نی اش اخه از بس که همه از مامان نی نی پرسیدن جنسیت نی نی ات چیه دیگه مامان نی نی هم خسته شده همه میخان زودتر بدونن که دختره یا پسره ؟ البته داداش نی نی دوست داره بچه شون دختر باشه 5شنبه وقت سونوگرافی داره مامان نی نی   ...
22 فروردين 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ساراجون می باشد